359. هر چی تنهاتر بشی دنیا تو رو کمتر میخواد...

ساخت وبلاگ
گاهی دنیا تصمیم میگیره که تو رو از بعضی چیزا محروم کنه...
مثلا شغلی در راستای مدرکت...
حالا تو هی برو بست بشین تو خونه... هی بگو من چهار سال تو دبیرستان جون کندم تا برم دانشگاه، چهار سال تو دانشگاه، تو اون شهر پوست انداختم، یه سال و چند ماه با جون و دل کار کردم... حالا چرا وضعم اینه...
حالا هی بشین بگو من همه آزمایشگاهها و کارگاهها رو خودم انجام دادم، نگفتم وای سیمان واسه پوست بده، وای خاکی میشم... ولم میکردن بیل هم میزدم! بعد الناز که همیشه یه گوشه وایساده بود و میگفت پسرا انجام بدن من نتیجه رو یادداشت کنم حالا سر کاره و من... :|
دنیا همینه دیگه... گوش نمیده به نق و نوق هات!!
وقتی هم پشت کنی بهش و قهر شی باهاش... خب اون بی ادب تر از اونیه که بخوام بهتون بگم برخوردش چیه!!!! :/
وقتی هم تلاش میکنی تغییر ایجاد کنی نمیدونی دقیقا باید چیکار کنی...
ولی باید یه کاری بکنی...
یه کاری کردم!!!
همین طوری بی هدف و بی علاقه کلاس معرق اسم نوشتم!
وقتی رفتم وسایلشو بخرم انگار تازه فهمیدم داره چی میشه!!
همین که کمون اره قرمز و گوشتی صورتی خریدم خودش شد انگیزه!!! ^__*
افتادم به جون حجم نت و تا تونستم عکس معرق سرچ کردم!!!
کم کم انگیزه و علاقه تو وجودم ریشه دووند!
اولین جلسه که رفتم تصمیم گرفتم گندم باشم!!!!
همین گندم تو بیان!
نه اون خود واقعی خجالتیم!!!
چهار پنج نفر بیشتر نیومده بودن...
هر کی میومد به مربی سلام میکرد... منم به اونا سلام میکردم!!! :))
برام یه جوری بود... عادت نداشتم به اینقدر زود آشنا شدن...
ولی خوب شد!
جو صمیمی شد!
دوست پیدا کردم...
علاقه پیدا کردم...
دل مشغولی پیدا کردم!
حالا فکرم همش درگیره...
که واسه طرح " تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی " حوضچه رو چجوری درست کنم...
که بعدش چیا یاد میگیرم...
که افرا سفیده گردو قهوه ای، نارنج زرد کمرنگ عناب قرمز...
که اون چوب زرده زرشک بود! یادم باشه بپرسم میشه از چوب زرشک استفاده کرد؟!
که توت و سنجد نخرم یه وقت!!
که حالم خوبه این روزا..
که شکر... :)
فردا جلسه دومه ^__^
235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 182 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 2:36